اگر قرار باشد جملهای را انتخاب کنم تا با آن تمامی پند و اندرزم را بیان کرده باشم، فقط خواهم گفت: هرگز نگــذار افکار بد به ذهنت راه یابد! آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که این خود ما هستیم که از طریق بسیاری از اعمالی که انجام میدهیم یا اندیشههایی که میکنیم و حرفهایی که بر زبان میآوریم ، مجازاتها و تنبیهات خود را تعیین و مشخص میکنیم. همه چیز از فکرتان شروع میشود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل میدهد. اگر زندگی متوسط الحالی را میگذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کردهاید و تصمیمی که گرفتید هم از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه میگیرد. یعنی اگر تفکرات و اندیشههای ما مثبت باشند ما انرژی مثبت موجود در پیرامونمان را به خود جذب میکنیم و اگر تفکرات و اندیشهای ما منفی باشند، به تناسب انرژی منفی موجود در پیرامونمان را جذب میکنیم. درنتیجه، اگر میخواهید به موفقیت دست پیدا کنید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد:
طرزفکر 1: همه انسانهای موفق مسئولیتپذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسئولیت آنرا به گردن میگیرند. هیچوقت اقتصاد یا کس دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمیکنند. درعوض، با قبول اشتباه خود مسئولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت میافتند. افراد موفق میدانند که اگر دیگران را مقصر بدانید یا مسئولیت را گردن این و آن بیندازید، قدرت کنترل موقعیت را از دست خواهید داد.
طرزفکر 2: همه انسانهای موفق به کار خود متعهدند. موفقیت اتوماتیک وار به دست نمیآید؛ از آسمان به زمین نمیافتد. باید برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی میخواهید، 100% به کارتان تعهد داشته باشید. خیلیها فقط رویای موفق شدن را در سر میپرورانند، امیدوارند که موفق شوند، آرزویشان موفقیت است اما هیچوقت به کارشان متعهد نمیشوند. لحظهای که تصمیم میگیرید و 100% به کاری متعهد میشوید، دیگر هر کاری که لازم باشد برای رسیدن به آن انجام میدهید.
طرزفکر 3: همه انسانهای موفق جرات تصمیمگیری برای موفقیت در زندگی را دارند. میدانید، موفق شدن جرات و جسارت میخواهد. اگر فرصتی پیش رویتان است، برای استفاده از آن نیاز به جرات و شهامت دارید. این مسئله مخصوصاً در موفقیتهای مالی بسیار مهم است. قبل از اینکه کار و بیزنسی را شروع کنید، باید جرات بله گفتن به آن و شروع آنرا داشته باشید.
سطح موفقیت، به نوع مکالمه شما بستگی دارد بنابر به نظر روان شناسان، سطح موفقیت با کلماتی که به زبان میآورید مقدر میشود؛ بنابراین در مکالماتتان از این پنج کلمه « ناکامساز » دوری کنید. کلماتی که هر روز استفاده میشوند ساختار ذهنی را تشکیل میدهند و موفقیت یا ناکامی گوینده خود را رقم میزنند. در مشاهداتم از افراد بازنده با پنج کلمه مواجه شدم که در جملات این افراد نمود بیشتر داشت و اغلب افراد بازنده خیلی بیشتر از افراد برنده از آنها در مکالمات روزمرهشان استفاده میکنند، پس از این 5 کلمه به شدت دوری کنید!
1 - شانس اگر به بعضی از موفق ترین افراد دنیا نگاه کنید میفهمید که اکثر آنها از هیچ به آنجا رسیدهاند. خیلی از آنها بچه یتیمهایی بودهاند که حتی نمیتوانستند سالی یک حمام درست و حسابی بگیرند. اما چطور ممکن است کسی که چنین شانس بدی در زندگی خود داشته است، به چنان موفقیتی دست پیدا کند؟ ساده است، چون موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمیافتد. خیلی از این افراد با تلاش بیوقفه به موفقیت دست پیدا کردهاند چون انتخاب دیگری نداشتهاند. این سخت کوشی برایشان به شکل عادت در آمده و هیچوقت حتی وقتی زندگی مرفهی برای خود تهیه کردند هم دست از تلاش برنداشتهاند. کار سخت، هوشمندانه و داشتن دوستان زیاد آنها را به این پله رسانیده است. با وجود این حقیقت که رخدادهای پیشبینی نشده میتوانند بر نتایج کار تاثیرگذار باشند، این شانس نیست که تفاوت را در نتایج ایجاد میکند، بلکه رخدادها هستند که باعث آن میشوند. شانس هیچ کاری با آنها نمیکند. باورداشتن به شانس افکار شما را به گونهای ساختار میبخشد که در تصوراتتان نه شما و نه هیچکس دیگری قادر به ایجاد تغییر یا حتی تاثیرگذاری نیست. بدتر از آن، شانس بهانهایست که با آن شکستها توجیه میشوند ( این فقط بدشانسی بود ) و موفقیتها را لوث میکند ( این فقط خوششانسی بود ) موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. البته ممکن است که در طول مسیر کمی شانس با شما همراه شود و در یک موقعیت خوب قرارتان دهد اما بادوام نیست. موفقیت از آن کسانی می شود که روی شانسشان سرمایه گذاری می کنند و احتمال شکست خود را پایین می آورند.
2 - دشمن درست است که شما رقبایی دارید و برخی اوقات برای برد شما آنها باید شکست را متحمل شوند ( و برعکس ) حتی در این صورت نیز در کسب و کار دشمنی وجود ندارد. دشمن مربوط به میدان جنگ است. کسب و کار برای بهتر کردن چیزهاست نه از بین بردن افراد. وقتی که شما با گفتن دشمن به رقبایتان از آنها برای خودتان غول درست میکنید، گزینههای تجاری را روی خود میبندید. به خاطر داشته باشید که در دنیای تجارت، رقبای امروز اغلب شرکای فردا هستند.
3 - عدم پذیرش آیا عالی نیست اگر مردم همیشه با نظرات شما موافق باشند؟ خب! گاهی اوقات افراد نظرات شما را نمیپسندند یا حتی ممکن است خود شما هم با آن موافقت نداشته باشید. شما میتوانید این وقایع را به عنوان عدم پذیرش خودتان توسط دیگران قلمداد کنید و به ذهنیت خودتان آسیب برسانید یا این که درک کنید که واقعا چه اتفاقی افتاده که نظرات شخص دیگری با نظرات شما هماهنگی ندارد. به جای این که از کلماتی استفاده کنید که به صورت خودکار شما را ضعیف میکند، روی تغییر دیدگاه خودتان یا دیدگاه شخص دیگر تمرکز کنید.
4 - نفرت در کار معمولا با جملاتی شبیه « من از رییسم نفرت دارم » یا « من از شغلم نفرت دارم » رو به رو می شویم. نفرت یک کلمه منفی است و در بدن انسان بیماری ایجاد می کند. هر بار شما این کلمه را به کار میبرید مانند آن است که یک سلول سرطانی را در بدنتان آزاد میکنید. این قضیه کاملا جدیست. نمیگویم که همه چیز باید برای شما شیرین و دوستداشتنی باشد؛ اما چرا باید ذهن خود را با نفرت داشتن از کسی یا چیزی آلوده کرد؟
5 - اما مطمئنم که شما هم کسانی را میشناسید که نمیتوانند درباره یک ایده، نقشه یا فعالیت خاص چیزی بگویند بدون اینکه جملهشان را با یک «اما» ناقص نکنند. مثلا میگویند «بله ایده عالیست، اما....» یا « من موافقم که ما باید کاری کنیم، اما......» این کلمه یاسآور است و فرصتها را از بین میبرد. از بدلهای دیگری که برای « اما » وجود دارد، استفاده کنید و به جای فرصتسوزی، فرصت ایجاد کنید. کلمه « و » یکی از بهترین آنهاست. دفعه بعد که خواستید از « اما » استفاده کنید به جای آن « و » را امتحان کنید و اثر آن را ببینید.
|